عبد صالح

آیت الحق و العرفان حاج شیخ محمد صالح کمیلی

عبد صالح

آیت الحق و العرفان حاج شیخ محمد صالح کمیلی

عبد صالح

سم الله المحمود
هو
اینان مگر ز رحمت محض آفریده اند
کارام جان و انس دل و نور دیده اند

با سلام به تمام دوستان عزیز این وبلاگ با هدف معرفی شخصیت آیت الحق و العرفان٬ عبد صالح رب الارباب٬ عارف بالله حضرت آیت الله حاج شیخ محمد صالح کمیلی و بیان شیوه ی تربیتی ایشان و نشر بیانات معظم له راه اندازی شده است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

به اطلاع دوستان بزرگوار می رساند که تمام مطالب این وبلاگ به استثناء زندگی نامه٬ اختصاصی بوده و از سایت یا وبلاگ دیگری کپی برداری نشده است.
استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
با تشکر
التماس دعا

«این مطلب بصورت ثابت در صدر مطالب قرار دارد»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۲:۰۳
سید ابن الزهرا

دام سخت است مگر یار شود لطف خدا...

شیخ عارف : گذشتن از کرامات راهیست برای اینکه انسان وصول به حق پیدا کند. برخی خواب های خوبی دارند مکاشفاتی دارند و برخی نه خواب می بینند و نه اهل کشف هستند حالا بگوییم آن کسی که اهل خواب و مکاشفه نیست از مسیر خارج شده و دیگر اهل سلوک نیست؟! این اشتباه است بلکه آن هایی که اهل کشف هستند اگر توجه کنند به این کرامات و این امور برای آن ها بت شود این خیلی مشکل است٬ لذا آن کسی که این امور را ندارد راحت تر است و گرفتار نیست و باید شکر کند که در این خطر قرار نگرفته است! حالا برخی گلایه می کنند که چرا ما مکاشفه نداریم خواب خوب نمی بینیم! این ها ملاک بودن در مسیر نیست!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۲:۰۳
سید ابن الزهرا

شیخ عارف : داشتن طی الارض ( و مانند آن) برای شخص نشانه ی کمال نیست! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۲:۰۲
سید ابن الزهرا

نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند...


شیخ عارف

مرحوم سید بحرالعلوم در رساله ی سیروسلوک خود می فرمایند: و اما استاد عام۱ شناخته نمی شود مگر به مصاحبت او در خلأ و ملأ (شیخ عارف: خلأ یعنی در خلوت ها با او معاشرت کند٬ ملأ یعنی در در محافل و مجالس عمومی با او باشد) و معاشرت باطنیه و ملاحظه ی تمامیت ایمان جوارح و نفس او (شیخ عارف: حال این را به چه کسی بگوییم؟ برای آن اشخاصی که دنبال کرامت هستند نه دنبال معرفت٬ آن هایی که می خواهند از استاد کرامت ببینند٬ مرحوم سید دارند اخطار می کنند می فرمایند برای شناخت استاد ببین چقدر ایمان استاد بالاست٬ ببین معصیتش چگونه است٬ محاسبه از لحاظ باطن کن ببین قلبش چقدر یاد خدا می کند یاد ائمه می کند٬ با او معاشرت باطنی کن در خلأ و ملأ ببین چقدر توجهات باطنی دارد نه اینکه به ظاهر ببینی چه کار دارد می کند مثلا سحری می کند دعایی می کند طی الارض دارد پیشگویی می کند چهره خوانی می کند و از این چیزها که امروز متعارف شده برای بعضی ها که می خواهند استاد را از این راه بشناسند٬ ایشان می فرماید زینهار یعنی اخطار می کنند که به این چیزها فریفته نشوی٬ البته مرحوم سید نمی فرماید این ها حاصل نمی شود٬ سید نمیخواهد بگوید خوارق عادات کسی نمی تواند انجام دهد بلکه مرتاض های هندی هم از این کارها می کنند سید می فرماید تو فریب این ها را نخور)

زینهار به ظهور خوارق عادات و بیان دقائق نکات (شیخ عارف : شخص بیاید برای شما نکاتی از غیب بگوید دقائقی بگوید همین که برخی از این چیزها می گویند٬ از احوالات گذشته ی شخص٬ ما هم نمی خواهیم بگوییم این ها دروغ می گویند) و اظهار خفایای آفاقیه و حبایای انفسیه (شیخ عارف: چیزهایی که در جهان مخفی است را می گوید مثلا می گوید دو ماه دیگر چه اتفاقی می افتد یا یک ماه دیگر پادشاه فلان کشور چه می شود٬ همین که برخی می آیند و خبرهایی می دهند٬ حبایای انفسیه یعنی از نفس شما خبر می دهد که در نیت شما چه می گذرد) و تبدل بعضی از حالات خود (یعنی شخصی که وقتی نزدش می روی می بینی که می تواند به حالات مختلف دربیاید مثلا یک روز اینجاست یک روز در مشهد و یک روز در مکه٬ خب اگر یک روز اینطور شخصی را پیدا کردی سریع فریفته نشو که خود مرحوم سید می فرماید:) به متابعت با او فریفته نباشد چه اشراف بر خواطر و اطلاع بر دقایق (که بر دیگران مخفی است) و عبور بر ماء (آب) و نار (آتش) و طی زمین و هوا (این که در مقابل چشم شما مثل پرنده پرواز کند) و استحضار از آینده(یعنی می گوید تا آخر عمر شما چه خواهد شد و حرفای او نیز درست درمی آید) و امثال این ها در مرتبه ی مکاشفه ی روحیه حاصل می شود و از این مرحله تا سرمنزل مقصود راه بی نهایت است.۲






۱: استاد عام در کلام مرحوم علامه بحرالعلوم در مقابل استاد خاص است که به وجود مبارک امام معصوم اطلاق می شود

۲: رساله ی سیر و سلوک علامه بحرالعلوم با مقدمه وشرح علامه طهرانی-انتشارات نور ملکوت قرآن ص 168

* قسمت هایی که با رنگ آبی نوشته شده متن رساله ی سیروسلوک سیدالعرفا مرحوم علامه ی بحرالعلوم می باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۲:۰۱
سید ابن الزهرا

به اطلاع ارادتمندان و علاقمندان شیخ عارف حضرت آیت الله کمیلی (حفظه الله ) می رساند برنامه های سخنرانی معظم له در ماه مبارک رمضان به شرح ذیل می باشد :



هر روز بعد از نماز ظهر و عصر : کرج - میدان توحید - مسجد امام سجاد ( علیه السلام )

 

-  دهه دوم و سوم : کرج - فاز 4 مهر شهر - روبروی هنرستان امام خمینی ( رحمه الله) - مسجد قمر بنی هاشم (علیه السلام) - ساعت 21:45


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۱:۵۹
سید ابن الزهرا

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : «لو یعلم العباد ما فی رمضان لتمنت أن یکون رمضان سنة۱» 


اگر مردم می دانستند که ماه مبارک رمضان چقدر فضلیت و ثواب و برتری دارد، آرزو می کردند که ای کاش این ماه یک سال بود.


شهر الله الاکبر

فرارسیدن شهر الله الاکبر٬ ماه ضیافت بزرگ الهی٬ ماه عبادت و عبودیت بر تمام سالکان راه تنها معشوق عالم مبارک باد! 
امیددارم با مدد اهل بیت (علیهم افضل صلوات الله) خدای متعال به ما نیز توفیق دهد تا مانند برخی اهل الله این ماه را به عنوان نقطه ی عطف و نوروز سلوکی خود قرار دهیم و به تحولی عظیم نائل شویم...تا یار که را خواهد و میلش به چه باشد
التماس دعا. سید ابن الزهرا


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۱:۵۸
سید ابن الزهرا

فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست...


شیخ عارف: ذکر و فکر راهنمای سالک است اما به شرطی که با استاد هماهنگ باشد که چگونه ذکری بگیرد و چگونه فکر کند و در کیفیت تفکر مرحوم استاد ( آیت الحق مرحوم سیدهاشم حداد) به ما دستور تفکر در حدیث « رحم الله امراء علم من این فی این و الی این ۱» را داده بودند٬ در همین فکر کردن این ذهن کم کم جولان پیدا می کند این فکر زیاد می شود کم کم در تفکر این که من از کجا آمده ام چون ما زیاد در وضع گذشته ی خود که مثلا اصل تکوین خلقتمان چه بوده؟ کجا بودیم؟ چطور بودیم؟ مراحلی که در بطن مادر گذراندیم و بعد آمدیم در این دنیا دوران شیرخوارگی٬ طفولیت٬ نوجوانی٬ جوانی و...انسان خیلی روی این ها فکر نمی کند٬ گذرا چرا اما این که تکیه کند روی این مبانی تفکری این نیست٬ اما وقتی حضرت استاد(آیت الحق مرحوم سیدهاشم حداداینطور دستوری دادند واقعا برای ما تحولی ایجاد شد چون فکر ما در این امور یک روز و دو روز نبود.
حالا استاد می بیند که این شخص باید تفکر آفاقی یا انفسی داشته باشد در چه زمینه ای فکر کند٬ بحسب استعداد او به او می گوید که تو مثلا باید چطور فکر کنی کیفیت تفکر را به او تعلیم می دهد این از جهت تفکر۲ ٬ اما از جهت ذکر هم مراد ذکر قلبی نیست چون ذکر قلبی را در تفکر هم بدست می آوریم٬ منظور از این اذکار اذکار لسانی است که باید چگونه ذکری بگوییم؟ ذکر جلالی مناسب ماست یا ذکر جمالی؟ تعدادش چقدر باشد در چه زمان و در چه مکانی و با چه شرایطی؟ خب همه یک سان نیستند مشغله ها فرق می کند افراد فرق می کنند این است که سالک [در این امور] باید با استاد هماهنگ باشد.

۱:رحمت خدا بر انسانی باد که بداند از کجا آمده و در کجا مسکن گزیده است و به کجا ره می سپارد 
۲: در زمینه ی تفکر حضرت استاد نکات کلیدی را به قلم خود نگاشته بودند که در جلسه ی قم بین دوستان پخش شد و در سایت نیز قرار داده شده است٬ عزیزان علاقمند به قسمت مراحل تفکر و توجه به نفس سایت معظم له مراجعه فرمایند.


:: 
:: مرتبط با: ذکر و فکر دو بال پرواز س

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۱:۵۷
سید ابن الزهرا

در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست


در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست...

 شیخ عارف آیت الحق حاج محمدصالح کمیلی

بروز یأس و ناامیدی در اثر ادبار قلبی

جناب شیخ عارف :  برخی شکایت دارند که ما در گذشته حال خوبی داشتیم الان آن حال در ما نیست آیا این معنی اش این است که ما گرفتار گناه شدیم؟ گرفتار دوری از خدا؟ آیا آن حال اول درست بوده که این حال درست نباشد؟! بیشتر اینطور تصور دارند چون در آن حال گریه و مناجات و سحرخیزی و حالات خوبی داشتند و الان چون حالاتی از اقبال و احساس قرب  به خدا در آن ها نیست فکر می کنند دیگر آن توفیقات از آن ها سلب شده و الان گرفتار نفس شده اند، گرفتار شیطان شده اند، گرفتار دنیا و مادیات شده اند گرفتار غفلت و ظلمت شده اند و چه بسا فکر می کنند خطاهایی از این ها سر زده گناهانی مرتکب شده اند حالا لازم نیست این گناهان کبیره باشند ممکن است گناه صغیره باشد یا ممکن است اصلا گناه شرعی نباشد بلکه گناه اخلاقی باشد گناهی از قبیل غفلت باشد . این حال غفلت نه این که گناه باشد بلکه این حال که قبلا یاد خدا بودند و الان آن حالت یاد خدا در این ها نیست الان آن حال حضور ذهنی را ندارند، بعضی اینطور خیال می کنند که آن حالت حضور باید یک حالت حضور دائمی باشد که اگر آن حالت حضور در این ها کم شد دیگر از دست رفته اند و ارزشی ندارند و از راه خارج شده اند بعد نشانه های زدگی در این ها پیدا می شود نشانه هایی از یأس پیدا می شود کاری که خواسته ی شیطان است این شیطان است که با این وسوسه ها بگوید که تو دیگر اصلا قابلیت این راه را نداری تو را چه به این راه؟! این راه، راه سنگینی است راه صلحا و اولیا و انبیاست شما شایستگی این راه را نداری! کم کم نفوذ می کند در فکرش تا جایی که زمین گیرش می کند تا جایی که می گوید ما قابلیت نداریم...

ریشه یابی مشکل: 

ببینید عزیزان من اولا باید دید ریشه کجا بوده و چرا این حالت واقع شده من باب مثال بعضا در اثر برخورد با افراد اینطور می شود مثلا یک شخص دنیا طلب غافل از همه جا بی خبر، شما با آن آقا رفتی نشستی یک مدتی رفیق شدی خب آن لطافت هایی که در شما بوده این شخص از شما کم کم گرفته و دزدیده مگر سرقت فقط سرقت مال است؟! یعنی ما سرقت را فقط در امور مادی و دنیایی حساب می کنیم؟! این ارزش های معنوی هم کلی مال و سرمایه است کلی ثروت است خب همانطور که در مسائل مادی سارق هست در مسائل معنوی هم سارق وجود دارد یعنی هر چه در عالم ظاهر وجود دارد نمونه ی آن در عالم باطن هم هست لذا گفته اند ظاهر عنوانی برای باطن است، نمی توانیم این ها را از هم جدا کنیم بلکه می توانیم از عالم ظاهر عبرت هایی برای عالم باطن بگیریم، درس هایی سرمشق هایی. پس گاها سرقت می شود لذا می گوییم تا انسان قوی نشده نباید به هرکسی راه دهد و با هرکسی رفیق شود مگر این که یک قدرت روحی پیدا کند که نتواند در او تاثیر بد بگذارد

چه باید کرد؟

خب اگر اینطور مشکلی پیش آمد شما نباید از خود یأس نشان دهید چون اگر این یأس را که من دیگر قابلیت ندارم و راه سنگین است را شیطان از شما بفهمد و ببیند کمی سستی نشان می دهی دیگر کار تمام است یعنی آن وقت می آید و تلبساتی را شروع می کند حالا شما بخواهی از دست او خلاص شوی خیلی مشکل است! لذا این راه خیلی آسان است فقط یأس نباید به خود راه دهی امید را نباید از خود بگیری می توانی کمی خلوت کنی با خودت، خب این حالت در اثر چه بوجود آمده؟ در اثر شلوغ بازی ها و رفیق بازی ها و ناپرهیزی ها و رفت آمد با اهل غفلت این حالت حضور را از شما گرفته حالا شما می خواهی این سرمایه به سرقت رفته را برگردانی این راهش این نیست که از خودت ضعف نشان دهی بلکه با امید با جدیت بیشتر و بهتر از قبل باید کمر همت را محکم ببندی بعد بنشینی و با خودت خلوت کنی یعنی همان ذکر و فکری که در اول استاد به شما داده بود را دوباره برگردانی و نگویی که من دیگر نمی توانم آرام آرم تجدید نشاط و قوا کنی در اثر همین خلوت

علت درد:

این بیماری بخاطر ضعف شما بوده نشست با اهل غفلت این بیماری را بوجود آورده حالا شما فکر می کنی شما این حالت را بوجود آوردی  در حالی که دیگران باعث شده اند حالا اینجا باید زرنگ باشی که فرمود المومن کیس مومن زیرک است فریب نمی خورد! نباید مأیوس شوی و رها کنی!
پس ما نباید فراموش کنیم که در حالت های ذکری و فکری خود بگوئیم خدایا ما تسلیم تو هستیم شاید هم حکمتی بوده در این برنامه که شما قوی تر شوی و قدم های بلندتری برداری و این راه با جدیت بیشتر ادامه دهی و بفهمی ممکن است افرادی سر راهت در مسیر الی الله مزاحمت شوند...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۱:۵۶
سید ابن الزهرا

قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است...



بیانات شیخ عارف در لزوم رجوع به استاد:  

هر علمی بلکه هر صنعت و فنی استاد و راهنما لازم دارد٬ برای رسیدن به مراتب روحی استاد ضرورتش بسیار بسیار روشن تر است.
چرا؟ چون که در مسائل ظاهری از آنجا که محدود است٬ مسائل مادی است٬ مسائلی است که نسبت به مسائل عرفانی آن هم عرفان عملی و روحی خیلی محدودتر است آنجا می گویند باید به استاد رجوع کنیم (لزوم عقلی رجوع به متخصص) چگونه می شود ما در بیماری های روحی خود نیاز به یک پزشک روحانی نداشته باشیم؟!

اگر در مرض جسمانی همه متفق هستند که نباید شخص به رای شخصی خود و یا با مراجعه به غیر پزشک معالجه و مداوا کند... اگر ما در بیماری های جسمانی بدون هیچ تردید رجوع می کنیم به پزشک آن هم نه هر پزشکی بلکه پزشک حاذق که تخصص داشته باشد و بتواند مرض ما را تشخیص دهد و اشتباه نکند و ما هم هر دارویی که تجویز می کند تهیه می کنیم و بدون چون و چرا استفاده می کنیم [ در بیماری روحی نیز هکذا ]

در اینجا چند نکته است: 
۱- اینکه سالک باید به استاد حاذق رجوع کند
۲- اینکه نباید چون و چرا کند و تعبدا باید بپذیرد هر آنچه او را راهنمایی می کنند تا بعد برای او کشف شود یعنی در طی مراحل و مراتب کم کم آن راهنمایی که استاد روحانی به او می دهد کم کم برای او روشن می شود و می فهمد که این اعتراض ها بی مورد بوده است!  لذا مساله ی استاد در راه سیر و سلوک به اتفاق اکثر علماء طریقت واجب است!

تکلیف در زمان نیافتن استاد کامل :

در آنجا باید درخواست کرد از درگاه ایزدی و دعا کرد که استاد کامل را به ما نشان دهد ولی قبل از رسیدن به استاد کامل از کسی که محل وثوق و اطمینان ماست بعد از رجوع به اهل خبره و تحقیق می توانیم استفاده های معنوی کنیم٬ آیا معقول است که ما از این همه استفاده معنوی صرف نظر کنیم چون استاد کامل وجود ندارد؟! و از طرف دیگر این استاد اگر کامل نباشد باید دید از کجا استمداد می کند؟ تکیه گاهش به کجاست؟ اگر تکیه  گاه او یک موجودات غیبی و جنی است و یا مثلا از شیاطین می گیرد٬ از راه های انحرافی می گیرد در این صورت تحقیق ما بدون نتیجه ی صحیح بوده است و باید در آن تحقیق اولیه تجدید نظر کنیم٬ از چه کسانی پرسیدیم که الان گرفتار یک استاد منحرف شدیم؟! استادی که کور است٬ کور که نمی تواند عصاکش کور دگر شود! 

ضرورت استاد از اینجاست که چون استاد شاگردی کرده٬ ریاضت کشیده٬ فراز و نشیب راه را دیده و مراحلی را طی کرده است می داند که این راه چگونه است می خواهد به شما تعلیم دهد٬ اما کسی که هنوز این مراتب را طی نکرده است و تجربه ی کافی را به دست نیاورده این شخص چگونه می تواند راهنما باشد؟! لذا ما در ابتدا کتاب المطالب السلوکیه آورده ایم که « الأستاذ فی هذا المسلک الخطیر هو الموجه و المربی الحقیقی للسالک٬ حیث انه سلک مع استاذه سلفا هذه الأودیة و عرف سقیمها من صحیحها...»۱ 


۱. نقش استاد در این راه پر مخاطره ی سلوک الی الله٬ همانا نقش توجیه دهنده و مربی حقیقی برای سالک است٬ زیرا با همراهی و معیت استادش این راه را طی می کند و خوب و بد و درست و نادرست آن را می شناسد.
المطالب السلوکیه ص ۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۱:۵۴
سید ابن الزهرا

یک دهن خواهم به پهنای فلک       تا بگویم وصف آن رشک ملک



تولد معظم له:  حضرت استاد به سال 1360 هجری قمری مصادف با 1320 هجری شمسی در زیر سایه امامین همامین حضرت امام هادی و حضرت امام حسن عسگری صلوات الله علیهما درشهری که روشنی چشمان در انتظار نشسته حضرت مهدی (عج) شهر سامرا است در بیت علم و فضیلت، به جهانی که بسان مزرعه ای است برای جهان باقی پا نهاد.
معظم له چون در خانواده علم و فضیلت متولد شدند در سن پنج سالگی خواندن و نوشتن را در بیت پدر آغاز کرده و در سن ده سالگی رسما نزد والد معظمشان در سامرا دروس طلبگی راشروع کردند و در مدرسه علمیه مرحوم ایت الله مجدد میرزای شیرازی (ره) مشغول به تحصیل شدند. در سن پانزده سالگی به نجف اشرف جهت ادامه تحصیلات حوزوی و کسب کمالات معنویدر جوار بارگاه ملکوتی مولی الموحدین امیر المومنین صلوات الله علیه آمدند. در این خصوص می فرمودند: نجف اشرف که آمدیم، به مدرسه خلیلی کبری در محله عماره رفتیم و همانجا حجرهگرفتیم، شب‌ها هم در مدرسه بودیم.


مسافرت موقت به ایران: می فرمودند: بعد از مدتی حدودا کمتر از یک سال، پدرم برای معالجه چشم، مرا با آقای موید الاسلام به ایران فرستاد. در همان ایام مدتی در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) بودم و  مدتی را نیز در قم در مدرسه حجتیه و یک مدرسه قدیمی د رکنار مسجد جمعه قم جهت علوم مقدماتی ساکن شدم (سید ابن الزهرا : منظور حضرت استاد مدرسه ی جهانگیرخان است که یک بار در خدمت ایشان به این مدرسه رفتیم و معظم له حجره ی خود را نیز نشان دادند) و در همین نخستین سفر بود که بامرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) آشنا شدم و مدتی هم در مشهد در کنار بارگاه ملکوتی ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (ع) در مدرسه علمیه نواب حجره گرفتیم.

مراجعت به نجف اشرف: بعدا مراجعت به نجف اشرف کردم و ادامه دروسم را مشغول شدم.


اساتید در نجف اشرف:

1- مرحوم ‌آیت الله میرزا احمد تبریزی (رحمه الله)

2- مرحوم آیت الله شیخ محمد داوری اصفهانی (رحمه الله)

3- مرحوم آیت الله العظمی شهید میرزا علی تبریزی غروی (رحمه الله)

4- مرحوم آیت الله حاج شیخ مجتبی لنکرانی (رحمه الله)

5- آیت الله شیخ ابوالقاسم داوری اصفهانی

6- مرحوم آیت الله العظمی سید نصرالله مستنبط (رحمه الله)

7- مرحوم آیت الله شیخ عبد الرسول جواهری (رحمه الله)

8- مرحوم آیت الله العظمی آقا میرزا باقر زنجانی (رحمه الله)

9- حضرت ایت الله العظمی امام خمینی (رحمه الله)

10- مرحوم ایت الله العظمی حاج سید ابوالقاسم خویی (رحمه الله)

هجرت به لبنان و آشنایی با امام موسی صدر : اصل رفتن و اقامت ما در لبنان این بود: یک نفر از دوستان که قبلا مدتی را برای تبلیغ در مناطق شیعه گذرانده بود، به نجف آمد و به ماگفت: این مناطق نیاز مبرمی به وجود مبلغین جهت ترویج مبانی ولایت دارد، لذا ما گذرنامه را درست کردیم و رهسپار لبنان شدیم و در یکی از روستاهای آنجا به نام «تمنین التحتا» ماموریتتبلیغی خود را شروع کردیم. پس از ماه مبارک رمضان، مردم آن روستا طوماری را خطاب به مرحوم آیت الله العظمی سید محسن حکیم (ره) در نجف امضا کردند که ما در این منطقه روحانینداریم و از شما درخواست داریم که فلانی را بفرستید. یک ماشین هم همراه ما به نجف فرستادند که ما را برگرداند. لذا رفتیم به منزل مرحوم آیت الله حکیم (ره). بنده به ایشان عرض کردم:هنوز از لحاظ درس خارج به حد اجتهاد نرسیده ام.

فرمودند: فعلا برای مدتی برو، بعدا ببینیم چه می شود.

لذا همراه با خانواده به لبنان مهاجرت کردیم و کارهای تبلیغی خود را مانند امامت جماعت و برگزاری کلاس شروع کردیم.

ایشان به نمایندگی از مرجع وقت حدود هشت سال در لبنان مشغول به انجام امور دینی در ایام امام موسی صدر بوده است و فعالیت های سیاسی و اجتماعی خود را در کشور مذکور و هفتکشور خارجی دیگر ادامه می داد تا اینکه یک سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران آمدند و در قم سکنی گزیدند.

تدریس : معظم له تدریس را در حوزه های مختلف علمیه همیشه به عنوان یکی از برنامه های اصلی خود قرار داده اند، لذا در حوزه های مقدسه «نجف اشرف- سامرا- مشهد مقدس- ایلام-خوانسار- شهر تهران در حوزه های شهرک ولیعصر، حوزه خواهران حضرت خدیجه و زینبیه و مرحوم شاه‌آبادی و حضرت حجت (ع) و امام حسین (ع)» تدریس نموده اند.

هم اکنون نیز کرسی درس ایشان در سطوح مختلف برقرار است. همچنین با توجه به تعیین رتبه دکترای ایشان و طی کردن دوره لیسانس علوم قضایی ، در دانشگاههای مختلف تدریس را دنبال نموده و در این دانشگاهها منشا اثر و تحول جوانان فراوانی شده اند، از جمله:

دانشگاه شهید بهشتی- دانشگاه علمی کاربردی- دانشکده هوایی- دانشکده افسری نیروی انتظامی تهران- دانشکده شهید محلاتی قم- دانشکده پزشکی سپاه تهران- دانشکده فنی مهندسی دانشگاه آزاد- دانشگاه علامه طباطبایی- دانشگاه شاهد تهران- دانشگاه آزاد واحد اصفهان- مدارس مرکز جهانی علوم انسانی



مطالب فوق با اندکی تصرف از سایت حضرت آیت الله کمیلی برداشته شده است٬ اما در مورد نحوه ی آشنایی معظم له با عارف بالله حضرت سید هاشم حداد (قدس الله نفسه الزکیه) مطلب مستقلی ارائه خواهد شد ان شاالله


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۱:۵۲
سید ابن الزهرا