عبد صالح

آیت الحق و العرفان حاج شیخ محمد صالح کمیلی

عبد صالح

آیت الحق و العرفان حاج شیخ محمد صالح کمیلی

عبد صالح

سم الله المحمود
هو
اینان مگر ز رحمت محض آفریده اند
کارام جان و انس دل و نور دیده اند

با سلام به تمام دوستان عزیز این وبلاگ با هدف معرفی شخصیت آیت الحق و العرفان٬ عبد صالح رب الارباب٬ عارف بالله حضرت آیت الله حاج شیخ محمد صالح کمیلی و بیان شیوه ی تربیتی ایشان و نشر بیانات معظم له راه اندازی شده است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با موضوع «استاد طریقت» ثبت شده است

نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند...


شیخ عارف

مرحوم سید بحرالعلوم در رساله ی سیروسلوک خود می فرمایند: و اما استاد عام۱ شناخته نمی شود مگر به مصاحبت او در خلأ و ملأ (شیخ عارف: خلأ یعنی در خلوت ها با او معاشرت کند٬ ملأ یعنی در در محافل و مجالس عمومی با او باشد) و معاشرت باطنیه و ملاحظه ی تمامیت ایمان جوارح و نفس او (شیخ عارف: حال این را به چه کسی بگوییم؟ برای آن اشخاصی که دنبال کرامت هستند نه دنبال معرفت٬ آن هایی که می خواهند از استاد کرامت ببینند٬ مرحوم سید دارند اخطار می کنند می فرمایند برای شناخت استاد ببین چقدر ایمان استاد بالاست٬ ببین معصیتش چگونه است٬ محاسبه از لحاظ باطن کن ببین قلبش چقدر یاد خدا می کند یاد ائمه می کند٬ با او معاشرت باطنی کن در خلأ و ملأ ببین چقدر توجهات باطنی دارد نه اینکه به ظاهر ببینی چه کار دارد می کند مثلا سحری می کند دعایی می کند طی الارض دارد پیشگویی می کند چهره خوانی می کند و از این چیزها که امروز متعارف شده برای بعضی ها که می خواهند استاد را از این راه بشناسند٬ ایشان می فرماید زینهار یعنی اخطار می کنند که به این چیزها فریفته نشوی٬ البته مرحوم سید نمی فرماید این ها حاصل نمی شود٬ سید نمیخواهد بگوید خوارق عادات کسی نمی تواند انجام دهد بلکه مرتاض های هندی هم از این کارها می کنند سید می فرماید تو فریب این ها را نخور)

زینهار به ظهور خوارق عادات و بیان دقائق نکات (شیخ عارف : شخص بیاید برای شما نکاتی از غیب بگوید دقائقی بگوید همین که برخی از این چیزها می گویند٬ از احوالات گذشته ی شخص٬ ما هم نمی خواهیم بگوییم این ها دروغ می گویند) و اظهار خفایای آفاقیه و حبایای انفسیه (شیخ عارف: چیزهایی که در جهان مخفی است را می گوید مثلا می گوید دو ماه دیگر چه اتفاقی می افتد یا یک ماه دیگر پادشاه فلان کشور چه می شود٬ همین که برخی می آیند و خبرهایی می دهند٬ حبایای انفسیه یعنی از نفس شما خبر می دهد که در نیت شما چه می گذرد) و تبدل بعضی از حالات خود (یعنی شخصی که وقتی نزدش می روی می بینی که می تواند به حالات مختلف دربیاید مثلا یک روز اینجاست یک روز در مشهد و یک روز در مکه٬ خب اگر یک روز اینطور شخصی را پیدا کردی سریع فریفته نشو که خود مرحوم سید می فرماید:) به متابعت با او فریفته نباشد چه اشراف بر خواطر و اطلاع بر دقایق (که بر دیگران مخفی است) و عبور بر ماء (آب) و نار (آتش) و طی زمین و هوا (این که در مقابل چشم شما مثل پرنده پرواز کند) و استحضار از آینده(یعنی می گوید تا آخر عمر شما چه خواهد شد و حرفای او نیز درست درمی آید) و امثال این ها در مرتبه ی مکاشفه ی روحیه حاصل می شود و از این مرحله تا سرمنزل مقصود راه بی نهایت است.۲






۱: استاد عام در کلام مرحوم علامه بحرالعلوم در مقابل استاد خاص است که به وجود مبارک امام معصوم اطلاق می شود

۲: رساله ی سیر و سلوک علامه بحرالعلوم با مقدمه وشرح علامه طهرانی-انتشارات نور ملکوت قرآن ص 168

* قسمت هایی که با رنگ آبی نوشته شده متن رساله ی سیروسلوک سیدالعرفا مرحوم علامه ی بحرالعلوم می باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۲:۰۱
سید ابن الزهرا

قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است...



بیانات شیخ عارف در لزوم رجوع به استاد:  

هر علمی بلکه هر صنعت و فنی استاد و راهنما لازم دارد٬ برای رسیدن به مراتب روحی استاد ضرورتش بسیار بسیار روشن تر است.
چرا؟ چون که در مسائل ظاهری از آنجا که محدود است٬ مسائل مادی است٬ مسائلی است که نسبت به مسائل عرفانی آن هم عرفان عملی و روحی خیلی محدودتر است آنجا می گویند باید به استاد رجوع کنیم (لزوم عقلی رجوع به متخصص) چگونه می شود ما در بیماری های روحی خود نیاز به یک پزشک روحانی نداشته باشیم؟!

اگر در مرض جسمانی همه متفق هستند که نباید شخص به رای شخصی خود و یا با مراجعه به غیر پزشک معالجه و مداوا کند... اگر ما در بیماری های جسمانی بدون هیچ تردید رجوع می کنیم به پزشک آن هم نه هر پزشکی بلکه پزشک حاذق که تخصص داشته باشد و بتواند مرض ما را تشخیص دهد و اشتباه نکند و ما هم هر دارویی که تجویز می کند تهیه می کنیم و بدون چون و چرا استفاده می کنیم [ در بیماری روحی نیز هکذا ]

در اینجا چند نکته است: 
۱- اینکه سالک باید به استاد حاذق رجوع کند
۲- اینکه نباید چون و چرا کند و تعبدا باید بپذیرد هر آنچه او را راهنمایی می کنند تا بعد برای او کشف شود یعنی در طی مراحل و مراتب کم کم آن راهنمایی که استاد روحانی به او می دهد کم کم برای او روشن می شود و می فهمد که این اعتراض ها بی مورد بوده است!  لذا مساله ی استاد در راه سیر و سلوک به اتفاق اکثر علماء طریقت واجب است!

تکلیف در زمان نیافتن استاد کامل :

در آنجا باید درخواست کرد از درگاه ایزدی و دعا کرد که استاد کامل را به ما نشان دهد ولی قبل از رسیدن به استاد کامل از کسی که محل وثوق و اطمینان ماست بعد از رجوع به اهل خبره و تحقیق می توانیم استفاده های معنوی کنیم٬ آیا معقول است که ما از این همه استفاده معنوی صرف نظر کنیم چون استاد کامل وجود ندارد؟! و از طرف دیگر این استاد اگر کامل نباشد باید دید از کجا استمداد می کند؟ تکیه گاهش به کجاست؟ اگر تکیه  گاه او یک موجودات غیبی و جنی است و یا مثلا از شیاطین می گیرد٬ از راه های انحرافی می گیرد در این صورت تحقیق ما بدون نتیجه ی صحیح بوده است و باید در آن تحقیق اولیه تجدید نظر کنیم٬ از چه کسانی پرسیدیم که الان گرفتار یک استاد منحرف شدیم؟! استادی که کور است٬ کور که نمی تواند عصاکش کور دگر شود! 

ضرورت استاد از اینجاست که چون استاد شاگردی کرده٬ ریاضت کشیده٬ فراز و نشیب راه را دیده و مراحلی را طی کرده است می داند که این راه چگونه است می خواهد به شما تعلیم دهد٬ اما کسی که هنوز این مراتب را طی نکرده است و تجربه ی کافی را به دست نیاورده این شخص چگونه می تواند راهنما باشد؟! لذا ما در ابتدا کتاب المطالب السلوکیه آورده ایم که « الأستاذ فی هذا المسلک الخطیر هو الموجه و المربی الحقیقی للسالک٬ حیث انه سلک مع استاذه سلفا هذه الأودیة و عرف سقیمها من صحیحها...»۱ 


۱. نقش استاد در این راه پر مخاطره ی سلوک الی الله٬ همانا نقش توجیه دهنده و مربی حقیقی برای سالک است٬ زیرا با همراهی و معیت استادش این راه را طی می کند و خوب و بد و درست و نادرست آن را می شناسد.
المطالب السلوکیه ص ۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۱:۵۴
سید ابن الزهرا