قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است...
بیانات شیخ عارف در لزوم رجوع به استاد:
هر علمی بلکه هر صنعت و فنی استاد و راهنما لازم دارد٬ برای رسیدن به مراتب روحی استاد ضرورتش بسیار بسیار روشن تر است.
چرا؟ چون که در مسائل ظاهری از آنجا که محدود است٬ مسائل مادی است٬ مسائلی است که نسبت به مسائل عرفانی آن هم عرفان عملی و روحی خیلی محدودتر است آنجا می گویند باید به استاد رجوع کنیم (لزوم عقلی رجوع به متخصص) چگونه می شود ما در بیماری های روحی خود نیاز به یک پزشک روحانی نداشته باشیم؟!
اگر در مرض جسمانی همه متفق هستند که نباید شخص به رای شخصی خود و یا با مراجعه به غیر پزشک معالجه و مداوا کند... اگر ما در بیماری های جسمانی بدون هیچ تردید رجوع می کنیم به پزشک آن هم نه هر پزشکی بلکه پزشک حاذق که تخصص داشته باشد و بتواند مرض ما را تشخیص دهد و اشتباه نکند و ما هم هر دارویی که تجویز می کند تهیه می کنیم و بدون چون و چرا استفاده می کنیم [ در بیماری روحی نیز هکذا ]
در اینجا چند نکته است:
۱- اینکه سالک باید به استاد حاذق رجوع کند
۲- اینکه نباید چون و چرا کند و تعبدا باید بپذیرد هر آنچه او را راهنمایی می کنند تا بعد برای او کشف شود یعنی در طی مراحل و مراتب کم کم آن راهنمایی که استاد روحانی به او می دهد کم کم برای او روشن می شود و می فهمد که این اعتراض ها بی مورد بوده است! لذا مساله ی استاد در راه سیر و سلوک به اتفاق اکثر علماء طریقت واجب است!
تکلیف در زمان نیافتن استاد کامل :
در آنجا باید درخواست کرد از درگاه ایزدی و دعا کرد که استاد کامل را به ما نشان دهد ولی قبل از رسیدن به استاد کامل از کسی که محل وثوق و اطمینان ماست بعد از رجوع به اهل خبره و تحقیق می توانیم استفاده های معنوی کنیم٬ آیا معقول است که ما از این همه استفاده معنوی صرف نظر کنیم چون استاد کامل وجود ندارد؟! و از طرف دیگر این استاد اگر کامل نباشد باید دید از کجا استمداد می کند؟ تکیه گاهش به کجاست؟ اگر تکیه گاه او یک موجودات غیبی و جنی است و یا مثلا از شیاطین می گیرد٬ از راه های انحرافی می گیرد در این صورت تحقیق ما بدون نتیجه ی صحیح بوده است و باید در آن تحقیق اولیه تجدید نظر کنیم٬ از چه کسانی پرسیدیم که الان گرفتار یک استاد منحرف شدیم؟! استادی که کور است٬ کور که نمی تواند عصاکش کور دگر شود!
ضرورت استاد از اینجاست که چون استاد شاگردی کرده٬ ریاضت کشیده٬ فراز و نشیب راه را دیده و مراحلی را طی کرده است می داند که این راه چگونه است می خواهد به شما تعلیم دهد٬ اما کسی که هنوز این مراتب را طی نکرده است و تجربه ی کافی را به دست نیاورده این شخص چگونه می تواند راهنما باشد؟! لذا ما در ابتدا کتاب المطالب السلوکیه آورده ایم که « الأستاذ فی هذا المسلک الخطیر هو الموجه و المربی الحقیقی للسالک٬ حیث انه سلک مع استاذه سلفا هذه الأودیة و عرف سقیمها من صحیحها...»۱
۱. نقش استاد در این راه پر مخاطره ی سلوک الی الله٬ همانا نقش توجیه دهنده و مربی حقیقی برای سالک است٬ زیرا با همراهی و معیت استادش این راه را طی می کند و خوب و بد و درست و نادرست آن را می شناسد.
المطالب السلوکیه ص ۶